موقعیتهای پرفشار میتوانند استرسزا باشند. و با این حال برخی از افراد همیشه آرام و تحت کنترل به نظر میرسند. جوآنا مک کارتی اصلاح دو دقیقه ای را به اشتراک می گذارد که به او کمک کرد اضطراب خود را کاهش دهد و حرفه خود را به مسیر اصلی بازگرداند.
یکی از پر استرس ترین لحظاتی که داشتم، زمانی بود که پس از وقفه شغلی برای بزرگ کردن دو فرزندم به زندگی شرکتی بازگشتم. من قبلاً در دنیای نشر مجلات کار کرده بودم و دو سال پس از تولد فرزند شماره دو به عنوان مربی اجرایی دوباره آموزش دیدم. با این حال، تنها زمانی که آن کودک حدوداً هفت ساله بود، دوباره شروع کردم به تمرکز درست روی حرفهام.
برگشتن به بازی
معنای آن این بود که من مجبور شدم به دنیای ارائه در کنفرانسها، برگزاری کارگاههای آموزشی برای گروههای بزرگ و برگزاری جلسات توسعه کسبوکار با رهبران ارشد بازگردم - کارهایی که هشت سال انجام نداده بودم. در آن سالهای اولیه بازی، مرتب روی پلههای برقی که از مترو بیرون میآمدند میایستادم و به این فکر میکردم که "لعنتی دارم چه کار میکنم؟"، "چرا این فشار را به خودم وارد کردهام؟"
گرفتار اضطراب
شاید دیگر نیازی به کار در این سطح نداشتم، اما می خواستم. با این حال، اضطراب و ترس از شکست را گرفتار کرده بودم و شبیه کسی به نظر می رسیدم که برای مدت طولانی در محل کار نبوده است. خیلی وقت ها از آن پله برقی ها بالا می رفتم تا کارگاهی را اداره کنم که شب قبل اصلاً نخوابیده بودم. احساس تهوع داشتم، گرفتگی شکم داشتم و از اضطراب کاملاً تنش داشتم. چیزی که من به طور مشخص در مورد این زمان به یاد دارم این است که من واقعاً باید یاد می گرفتم که «جعلش کنم تا بسازم». باید وانمود میکردم که اعتماد به نفس، کنترل، استراحت و آرامش دارم.
اهمیت زبان بدن
راههای مختلفی برای تثبیت خودمان در مواقع استرس وجود دارد، اما برای من، یافتههای کار و تحقیقات دانشمندان علوم اجتماعی مانند امی کادی در مورد توجه به زبان بدن بسیار مفید بود. تنها اکنون است که "آن را به دست آورده ام" می توانم به گذشته نگاه کنم و ببینم که استفاده از این رویکرد به من کمک کرد تا به نردبان شغلی برگردم.
واقعیت این است که مردم بر اساس زبان بدن ما درباره ما قضاوت می کنند. کادی در مورد ابراز قدرت از قلمرو حیوانات صحبت می کند - وقتی حیوانات می خواهند قدرتمند یا مسلط به نظر برسند، فضا را اشغال می کنند و به معنای واقعی کلمه خود را باز می کنند. ما انسانها هم همین کار را میکنیم: تا به حال متوجه شدهاید که فردی با فرمانروایی یک اتاق چگونه مینشیند؟ برعکس، زمانی که احساس ناتوانی و آسیب پذیری می کنیم، خودمان را می بندیم، دست هایمان را روی هم می گذاریم و خود را کوچکتر می کنیم.
افراد قدرتمند دارای سطوح بالاتر تستوسترون و سطوح پایین تری از هورمون استرس کورتیزول هستند. مغز ما این هورمون ها را در پاسخ به افکار، احساسات و فیزیولوژی ما ترشح می کند. بنابراین، نحوه نگه داشتن بدن خود مستقیماً بر ذهن ما تأثیر می گذارد.
یک ژست قدرتی دو دقیقه ای
روی آن پله برقی، کمی بلندتر می ایستادم. شانههایم را عقب میگذاشتم، سینهام را بیرون میآورم و نفس عمیق میکشیدم. من ممکن است "احساس" پایه ای نداشته باشم، اما می توانستم "عملکرد" مبتنی بر زمین داشته باشم. به این ترتیب از بدنم برای افزایش سطح تستوسترون و کاهش تولید کورتیزول استفاده می کردم. کادی در ویدیوهای آنلاین متعدد او که به راحتی در یوتیوب یا این سخنرانی عالی TED یافت میشود، مردم را تشویق میکند تا قبل از یک جلسه مهم، یک «ژست قدرت» دو دقیقهای بگیرند. تئوری این است که می توانید آن را جعل کنید و به خودتان احساس قدرت بیشتری کنید.
به عنوان یک مربی اجرایی، من به طور مرتب با افراد در "حضور هیئت مدیره" آنها کار کرده ام. شگفت انگیز است که چگونه چند تنظیم کوچک در مورد نحوه نشستن، ایستادن یا ورود آنها به اتاق می تواند تأثیر زیادی بر نحوه درک آنها داشته باشد. اگر 93 درصد ارتباطات غیرکلامی است، چرا زمان زیادی را صرف برنامه ریزی برای گفتن می کنیم، نه اینکه چگونه آن را بگوییم؟
ایجاد یک استایل جدید
با تغییر بدن خود، می توانیم ذهن خود را تغییر دهیم. با تغییر ذهنیت می توانیم رفتار خود را تغییر دهیم. این به نوبه خود نتایج را تغییر می دهد. در مورد آن فکر کنید - افرادی هستند که به نظر می رسد حضور دارند و دیگرانی که ندارند. و البته، نحوه «نمایش» ما نه تنها بر دیگران تأثیر میگذارد، بلکه بر ما و نحوه تفکر ما در مورد خود نیز تأثیر میگذارد.
و همه اینها اخیراً توسط علوم اعصاب پشتیبانی شده است. رفتار جدید واقعاً مغز را دوباره سیمکشی میکند – زمانی که سلولهای مغزی نیاز به برقراری ارتباط دارند، به دلیل ایجاد مسیرهای عصبی جدید، ارتباط بین آنها قویتر میشود. با تکرار این رفتار جدید در طول زمان، عادت های جدیدی ایجاد می کنیم. بنابراین، هر بار که بلندتر وارد جلسه میشدم، قویتر مینشستم یا صحبت میکردم، یک حالت عادی جدید برای خودم ایجاد میکردم.
- ۰۰/۱۰/۳۰